ایران ویج یا آریاویج، سغد یا سغدیان، مرو یا مورو، بلخ یا باختر، نیسایه یا پارت، هرات یا هرووه، کابل یا وه اکرته، اوروا یا اورغانج، گرگان یا هیرکانی، رخج یا آراخوزیه، هتومنت یا هلمند، راگا یا ری، چخر یا چرغ، ورنه یا گیلان و دیلم، هپته هند و یا پنجاب هند، رنگها یا رنها در سرزمین قفقاز کنونی مجاور با ایران ویج.
نقشه کشورهای ایرانی، سرزمین قفقاز |
بند ۱و۲و۳ - فرگرد [۱] نخست وندیداد:
1. اهورا مزدا به زرتشت مقدس گفت: من اهورا مزدا،ای زرتشت مقدس، یک کشور بدون ناخوشی و غمگینی آفریدم ولی آسایش کامل نداشت. [۲]
2. اگر آسایش کامل داشت همه مردم در «Airyanəm Vaējah» «آریانم ویجو Airianem Vaejo» یا ایران ویج جمع میشدند (و زندگی سخت میشود). [۳]
3. نخستین کشور با بدون ناخوشی و غمگینی آفریدم «آریانم ویجو» بود و از رود «وانوهی دائی تی» «Vanuhi Daiti» (یا واتگو هی دائی تی) مشروب میشود. اهریمن پرمرک برضد آن مار آبی و زمستان دیو آفریده پدید آورد. [۴]
ایران شمالی |
روشنگری:
۱. وندیداد زرتشت یا مجموعه قوانین زرتشت به ۲۲ فرگرد تقسیم شده و فرگرد بمعنی فصل است.
۲. نام زرتشت در در کتاب «اوستا» بیشتر با واژه «اسپیتمه Spitama» همراه است و این واژه را دوهارلز بمعنی «مقدس» برگردان کرده است ولی دارمستتر باور دارد که اسپیتمه نام خانوداه زرتشت است و از این رو در کتاب خود عیناً نقل نموده است و در برگردان پارسی از هر دو معنی به کار برده میشود.
۳.آریانم ویجو یا آریا ویج یا «ایران ویج Iran Vej» یک کشور مقدس ایرانی است که جم برطبق مندرجات فصل دوم «وندیداد» بهشت خود را در انجا بنا کرد و زرتشت نیز بر بر پایه بند ۳۲ فصل ۲۰ و بند ۳ فصل ۳۲ «بند هش» در این کشور زائیده شد و دین خود را در هما نجا اعلام داشت و سرانجام برطبق بند ۴ فصل ۱۴ و بند ۸ فصل ۹ «زاد اسپرم» نخستین جفت از آفریدگان جاندار در آریاویج پدید آمده است.
ایران ویج به گونهای که از معنی این واژه روشن میشود مهد و مرکز گردهمایی اقوام ایرانی است و بمعنی زادگاه و تخمه اقوام ایرانی یا زادگاه و تخمه آریاییها است، Germe des Aryas، «واریانه» یا «ایرانی» صفتی است که از الفاظ «آریا Airya» یا «Arya» اشتقاق یافته است.
ولی باید دید سرزمین ایراویج یا ایران ویج در کجا واقع شده است. این محل را برخی در خاور و در نزدیک «آمو دریا» یا «جیحون» جستجو مینمایند - برای این باور دو انگیزه ذکر میکنند. یکی اینکه انچه از کشورها پس از نام «ایران ویج» در «وندیداد» ذکر شده از قبیل سغد، مرو و بلخ همه در خاور ایران واقع شدهاند. دیگر اینکه لفظ «وانوهی یا وانگوهی» که بنام رود متعلق به ایران ویج امده در زمان پادشاهان ساسانی به واژه پهلوی «وه» یا «وه روت» تعبیر میشد و این واژه را با رود «آمودریا» تطبیق میکردند و منظور از رود «وه Veh» بر بر پایه بند ۲۸ و ۲۲ فصل ۲۰ «بند هش» و همچنین منظور نویسندگان ارمنی و چینی بشرحی که در روزنامه آسیایی چاپ ۱۸۶۰ میلادی درج شده همان رود «جیحون»
یا «اوکسوس» میباشد.
انگیزه نخست چشمگیر نیست و نام کشورها در وندیداد میشود جابجا شده باشد، ولی برضددلیل دوم شواهد بسیاری است که محل «ایران ویج» را بر بر پایه این شواهد میتوان در باختر ایران بدست اورد. ایران ویج بر بر پایه بند ۱۲ فصل ۲۹ «بند هش» در مجاورت آذربایجان واقع شده و چنین مینویسد:
Airan vej pun kostaki Aturpatagan، آذربایجان از خاور به دریای خزر و از باختر به «سرزمین رنگها» یا «رنها Ranha» محدود شده و این سرزمین به گونهای که در «بند هش» آمده همان سرزمین «ماد» در جنوب یا ناحیه «قره باغ» در شمال قرار گرفته و «ماد» به باور مغها کانون و قلب ایران است و «آریانم ویجو» از دید اوضاع جوی با سرزمین مزبور تطبیق میکند.
بنا بر این «ایران ویج» با دست حاصلخیزی که در میان دو رود «ارس» و «کور kur» واقع شده و بعداً بنام قره باغ شهرت یافته و قدیم بر بر پایه «کتاب یاقوت» صفحه ۱۷ و «کتاب ابوالفداء» صفحه ۱۴۱ فصل دوم بنام «اران Arran» نامیده میشود مطابقت مینماید و آقای اشپیگل (اوستاشناس آلمانی) در صفحه ۲۱۲ و ۱۹۴ جلد نخست کتاب خود محل «آریانم ویجو» را با سرزمین «ارّان» مقرون دانسته و «ارّان» را با «اران» و «ایران» یکسان پنداشته است و اینکه «ارّ» بجای اری آمده از اختلاف لحجهها پیدا شده و اتین دو بیزانس بگفته «اشپیگل» سرزمین «ارّان Arran» را در مجاورت «کادوسیان یا گیلان» پنداشته است.
زیبایی و حاصلخیزی «قره باغ» در خطه قفقاز کنونی که بمعنی «باغ سیاه» است شهرت دارد، ولی زمستان آن بسیار دراز و سخت است، «احمد بیک آقایف» یکی از ساکنان قره باغ مینویسد که مزارع قره باغ در نوروز پوشیده از برف میباشد و هوای آن از ۱۵ ماه آوریل به بعد ملایم میشود و فصل گل و غنچه از ماه مه آغاز میگردد و در تابستان دستجات کوچ نشین در بالای کوهها و در دشتها بحرکت و جنبش در میآیند و این جنبش در نیمه ماه اوت پایان میپذیرد و از این رو تابستان در این خطه مانند «ایران ویج» به گونهای که در «وندیداد» ذکر شده تنها دو ماه است.
وقتی «ایران ویج» یا «آریانم ویجو» با سرزمین «ارّان» و «قره باغ» در قفقاز مطابقت نماید، رود «وانگوهی دائی تی» نیزبا رود قدیم «ارس» در شمال آذربایجان منطبق خواهد بود و در این رود بر بر پایه مندرجات «وندیداد» افعی و مار فراوان است، همچنانکه مار آبی در رود «ارس» شهرت دارد و اینکه رود «وانگوهی دائیتی» در زمان ساسانیان با رود «جیحون» تطبیق میشد منافات نخواهد داشت که همان رود «ارس» باشد، زیرا در آن زمان میشود دو رود مزبور را که یکی در خاور دریای خزر و دیگری در باختر آن جریان دارد، رود واحدی میپنداشتند، همچنان که دو رود «سند» را در هند با رود «آمودریا یا جیحون» مشتبه میکردند.
4. زرتشت مقدس بر طبق مندرجات کتاب «اوستا» و باورهای دانشمندان غربی، مانند ادیان دیگر زمان خود «خدایان متعدد» را میپرستید و «اهورامزدا، خداوند روشنی بیپایان» بزرگترین خدایان وی بود و هر کدام از این خدایان بنام «ایزد» و «یزدان» و «یزت» و یا «بغ» خوانده شده است، ولی برخی از دانشمندان به ثنوی بودن «دین زرتشت» معتقد شدهاند و این دین را «دو خدایی» یا «دوگانه پرست» میدانند، یکی «اهورامزدا، خدای روشنی بیپایان» در بالای ستارگان و آفریننده موجودات نیک و سودمند. دیگری «اهریمن، خدای تاریکی در زیر زمین خاکی» و آفریننده «دیو»، «عفریت»، موجودات زیان بخش و پلید میباشد، و در این باور به فصل نخست «وندیداد» گواهمندی نمودهاند که بموجب آن در برابر هر یک از «کشورهای ایرانی» که بدست «اهورامزدا» برای ایرانیان آفریده شده یک آفت و یا یک موجود مادی زیان بخش بدست اهریمن خلق شده است و «اهریمن» را در این فصل بلفظ آفریننده و خالق موصوف ساخته است و همچنین به یسنای ۳۰ و یا دیگر فصول «گاتها» گواهمندی نمودهاند که در آنها «خرد نیک» بنام اهورامزدا در برابر «خرد خبیث و پلید» بنام اهریمن قرار گرفته و این هر دو در پایه و اساس خلقت و آفرینش جهان با یکدیگر رقابت مینمایند و این رقابت از مطالعه در فصل نخست «وندیداد» بسی روشن میباشد.
کشورهای ایرانی در شمال و خاور ایران باستان - بخش نخست
کشورهای ایرانی در شمال و خاور ایران باستان - بخش دوم
کشورهای ایرانی در شمال و خاور ایران باستان - بخش سوم
کشورهای ایرانی در شمال و خاور ایران باستان - بخش نخست
کشورهای ایرانی در شمال و خاور ایران باستان - بخش دوم
کشورهای ایرانی در شمال و خاور ایران باستان - بخش سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر